چگونه هدف خود از یادگیری آلمانی را شفاف و انگیزشی کنیم؟
بمب انگیزه آلمانی : چطور هدف یادگیری رو مثل الماس شفاف و آتشین کنیم؟
(فرمول جادویی برای جا نزدن و همیشه پرانرژی موندن!)
سلام به همهی آلمانی خوانهای خفن، سخت کوش و آینده دار!
اگه داری این مقاله رو میخونی، یعنی یا تازه شروع کردی آلمانی بخونی، یا یه مدت خوندهای و الان دنبال اون جرقهای هستی که دوباره آتیشت بزنه. در هر دو حالت، تبریک میگم! چون فقط آدمای بااراده میان سراغ یه زبان مثل آلمانی – زبانی که دنیایی از فرصت، تحصیل، کار، مهاجرت، و تجربههای جدید رو جلوت میذاره.
ولی خب، بیپرده بگیم : مسیرش آسون نیست!
گرامر آلمانی بعضی وقتا اونقدر پیچدرپیچ میشه که حس میکنی داری با یه هیولای خوش قیافه مبارزه میکنی! یه روز آکوزاتیو اذیتت میکنه، یه روز داتیو، فرداش Artikelها میان اعصابتو خورد میکنن. اونجاست که مغزت داد میزنه: «بسه دیگه! نمیخوام!»
اما صبر کن… اینجا دقیقا همون نقطهایه که ۹۰٪ آدمها کم میارن — نه چون آلمانی سخته، بلکه چون هدفشون مبهمه!
ببین، وقتی هدفت مثل یه عکس تار باشه، انگیزهات هم تار و لرزونه.
ولی اگه هدف رو طوری بسازی که برق بزنه، واضح و درخشان، مثل یه الماس داغ و آتشین، اونوقت هیچ چیزی – حتی صرف فعلهای لعنتی! – نمیتونه متوقفت کنه.
-
"چرا"ی واقعیت رو پیدا کن.
- بپرس از خودت: «من واقعا چرا دارم آلمانی میخونم؟» نه اینکه «چون بقیه میخونن» یا «چون میخوام مهاجرت کنم». اینا دلیلهای سطحیان.
- برو عمقتر: «میخوام توی کشوری زندگی کنم که نظم و کیفیت توی رگشه.» یا: «میخوام یه دکتر یا مهندس بینالمللی بشم.» یا حتی: «میخوام وقتی یه آلمانی باهام حرف میزنه، حس نکنم توریستم، حس کنم یکی از خودشونم!»
- اون لحظهای که “چرا”ی واقعیتو بفهمی، آتیشی توی دلت روشن میشه که خاموششدنی نیست.
-
هدفت رو بنویس و جلوی چشم بذار.
- یه جملهی ساده ولی کوبنده «من تا ۶ ماه دیگه B1 میگیرم چون میخوام با اعتماد به نفس زندگی جدیدم رو تو آلمان شروع کنم.» بذارش روی دیوار، آینه، صفحهی قفل گوشی – هرجا! مغزت باید هر روز یادش بیاد تو داری چرا میجنگی.
-
هدفت رو تبدیل کن به بازی.
- یادگیری آلمانی مثل یه بازی ماجراجوییه! هر کلمهای که یاد میگیری یه «سکه طلاییه»، هر جملهی درست یه «آپگرید»، و هر اشتباه فقط یه «درس مخفی». جدی بگیرش ولی خشک و سنگین نه – با حال، با شوخی، با پاداشهای کوچیک برای خودت.
- به خودت جایزه بده!
- بعد از هر مرحله – مثلاً وقتی یه فصل از کتابت رو تموم کردی – یه جایزهی کوچیک به خودت بده. یه قهوه خوشطعم، یه فیلم آلمانی با زیرنویس فارسی، یا حتی یه روز استراحت کامل. مغزت عاشق پاداشه. وقتی بفهمه بعد از تلاشش قراره لذت ببره، خودش دنبال ادامه دادن میره!
چرا باید "چرا"ی یادگیری آلمانی رو پیدا کنیم؟
(ستون اصلی انگیزه و رمز جا نزدن!)
بذار از همون اول رک بگم: آلمانی آسون نیست! ولی دلیلش این نیست که تو باهوش نیستی یا استعداد زبان نداری. نه بابا! مشکل اصلی اینه که اون «چرا»ی اولیه، اون دلیلِ ته دلت برای یاد گرفتن آلمانی، به اندازه کافی بزرگ و قوی نیست. اگه هدفت فقط این باشه که "آلمانی یاد بگیرم"، مغزت همون روزی که با یه کلمهی ۲۰ حرفی روبهرو بشی، میگه: «عه نه، من رفتم!» ولی اگه یه دلیل درستوحسابی پشتش باشه، اونوقت هیچ لغت عجیبغریبی نمیتونه انگیزه تو بکُشه.
گام اول : چرا باید "چرا"ت از مشکلاتت بزرگ تر باشه؟
تو باید یه هدف عمیق و بزرگ برای خودت تعریف کنی — چیزی که هر وقت سخت شد، یادت بیاد برای چی داری این همه زحمت میکشی. اون هدف نباید فقط "گرفتن ویزا" باشه، چون خب ویزا فقط یه تیکه کاغذه. باید هدفت «زندگی بعد از ویزا» باشه! یعنی اون تصویری که از آیندهت داری.
اگه دانشجویی : بگو «میخوام به منابع علمی درجه یک آلمانی دسترسی داشته باشم؛ همون چیزایی که دنیا رو تغییر دادن.»
اگه متخصصی : بگو «میخوام تو بزرگ ترین شرکتهای آلمان کار کنم و اون قدری پیشرفت کنم که بتونم زندگی خونوادم رو متحول کنم.»
اگه عاشق فرهنگ و هنر آلمانی : بگو «میخوام کانت و نیچه و گوته رو بدون ترجمه بخونم، حس واقعی زبان و فکر آلمانی رو لمس کنم.»
وقتی هدفت از ته دل بیاد و اینقدر بزرگ باشه، دیگه یه فعل جداشدنی یا داتیوِ لج باز نمیتونه حالتو بگیره همیشه اون "چرا بزرگ" رو جلوی چشمت بذار، جایی که هر روز ببینیاش.
یادگیری آلمانی یعنی فراتر رفتن از ویزا و مهاجرت!
یاد گرفتن آلمانی فقط یه مهارت نیست، یه دروازهست به دنیایی جدید. آلمان فقط یه کشور نیست، یه سبک زندگیه! از اقتصاد قوی و تکنولوژی پیشرفته گرفته تا ادبیات و فلسفهی عمیق. با این زبان، درِ خیلی چیزا به روت باز میشه
میتونی به دومیـن بازار کتاب دنیا دسترسی پیدا کنی 📚
اگه دانشجویی، منبع علمی مستقیم میخونی و از بقیه جلو میزنی
اگه مهاجری، با جامعه سریعتر یکی میشی، شغل بهتر میگیری، و زندگیت راحتتر میچرخه 💪
ذهنیت درست قبل از شروع
"تو میتونی، حتی اگه الان شک داری!"
ببین، خیلیا از ترس اشتباه کردن اصلاً شروع نمیکنن. ولی بدون، اشتباه کردن خودش یه بخش از یادگیریه، نه نشونهی شکست! هیچکس از روز اول درست حرف نمیزنه. پس اگه یه جمله رو اشتباه گفتی، به خودت بگو: «یعنی یه قدم جلو رفتم!» فراموشش نکن: دیر شروع کردی؟ مهم نیست. سخت به نظر میاد؟ طبیعیـه. مهم اینه که شروع کردی و قراره ادامه بدی. از همون روز اول، با خودت به آلمانی حرف بزن—even اگه یه جمله بلد باشی—مغزت شروع میکنه به عادت کردن.
فرمول جادویی «هدف هوشمند (SMART)» برای یادگیری آلمانی
خب حالا که اون «چرا»ی بزرگه رو پیدا کردی و آتیش انگیزهت روشن شده وقتشه هدفت رو از یه «رویا قشنگ» تبدیل کنیم به یه «برنامه واقعی و قابل انجام».
اینجاست که فرمول معروف SMART وارد میشه — یه ترفند حرفهای که باعث میشه هدفت نه فقط قشنگ، بلکه قابل پیگیری و انجامدادنی باشه! دیگه نگو «میخوام آلمانی یاد بگیرم» بگو «من یه هدف SMART برای آلمانی دارم!»
Specific (مشخص باش!)
هدف مبهم یعنی نتیجهی مبهم! وقتی فقط بگی «میخوام آلمانی یاد بگیرم»، مغزت نمیفهمه دقیقاً باید چیکار کنه، از کجا شروع کنه یا چطوری پیش بره. مثل اینه که بگی «میخوام به یه کشور خارجی سفر کنم» بدون اینکه بگی کجا، کی و چرا. پس لازمه هدفت رو کاملاً واضح و دقیق بنویسی. دقیق یعنی بدونی دنبال چی هستی و برای چی میخوای بهش برسی.
مثلاً به جای اینکه بگی «میخوام برای کار به آلمان برم»، هدفت رو به شکل SMART تعریف کن:
«میخوام تا تاریخ ۹/۹/۱۴۰۵ مدرک B2 گوته رو بگیرم تا بتونم برای مصاحبه شغلی با شرکت زیمنس آماده بشم.»
میبینی چقدر هدف واضحتر شد؟ حالا ذهنت یه نقشه داره، مسیرت مشخصه و دیگه وسط راه سردرگم نمیشی.
Measurable (قابل اندازهگیری باش!)
اگه نتونی پیشرفتت رو بسنجی، انگیزهت کمکم از بین میره چون نمیفهمی داری جلو میری یا نه. اما وقتی برای خودت معیار و اندازهگیری بذاری، هر بار که یه قدم برمیداری، حس موفقیت میگیری و انرژی میگیری برای ادامه دادن. یادت باشه، اندازهگیری فقط نمره آزمون نیست. میتونه تعداد لغتهایی باشه که یاد میگیری، زمانی که صرف گوش دادن به پادکست میکنی یا دفعاتی که تونستی یه جملهی درست بسازی.
برای مثال، بگو: «این ماه ۵۰ تا کلمه جدید از سطح A1 یاد میگیرم و باهاشون جمله میسازم» یا «تا سه ماه دیگه میتونم یه پادکست ۱۰ دقیقهای آلمانی رو بدون ترجمه کامل بفهمم.»
با این روش، پیشرفتت قابل دیدن میشه و هر بار که یه هدف کوچیک رو تیک میزنی، مغزت حس قهرمانی پیدا میکنه
Achievable (قابل دستیابی باشه!)
واقعبین بودن یعنی بدونی چقدر وقت، انرژی و شرایط داری و هدفت رو بر اساس اون بسازی. اگه روزی فقط یه ساعت وقت داری، اینکه بگی «میخوام شش ماهه C1 بگیرم» بیشتر شبیه فیلم تخیلیه تا هدف واقعی چون آخرش فقط خسته و دلسرد میشی. هدفهات باید در حدی باشن که انجامش ممکن باشه، ولی در عین حال یه ذره چالشبرانگیز باشن تا هیجان و انگیزه حفظ بشه.
مثلاً اگه تازه شروع کردی، هدف بذار که سه ماهه سطح A1 رو تموم کنی، نه کل زبان رو. یا اگه سر کار و درس مشغولی، بگو «میخوام روزی نیم ساعت لغت و گرامر تمرین کنم.»
پیشرفت آهسته اما مداوم خیلی بهتر از یه تلاش افراطی و بیبرنامهست. چون با استمرار، حتی سختترین کارا هم بالاخره تموم میشن
Relevant (مرتبط باشه با زندگیت!)
هدفت باید با مسیر و رؤیای زندگیت ارتباط مستقیم داشته باشه. فقط اینکه یه هدف خوشگل روی کاغذ بنویسی فایده نداره! باید بدونی چرا اون هدف برات مهمه و چطور روی آیندهت تأثیر میذاره. مثلاً اگه قصد مهاجرت داری، یاد گرفتن اصطلاحات کاری یا زبان تخصصی شغلت خیلی مهمتره تا یاد گرفتن لغتای مربوط به سفر.
اگر عاشق گردشگری و فرهنگ آلمانیای، تمرکزت باید روی مکالمات روزمره و آشنایی با آداب و رسوم باشه. اگه دانشجویی، بهتره هدفت این باشه که بتونی منابع علمی آلمانی رو بخونی و ازشون استفاده کنی. وقتی هدف با مسیر زندگیت همراستا باشه، انگیزهت از درون میجوشه و دیگه نیازی نیست هر روز به خودت فشار بیاری تا ادامه بدی
Time-bound (زمانبندی داشته باش!)
اگه برای هدفت زمان تعیین نکنی، اون فقط یه آرزو باقی میمونه. باید برای هر هدف کوچیک و بزرگت یه تاریخ مشخص بذاری تا ذهنت نظم بگیره و خودش تو رو به سمت انجامش هل بده. بدون زمانبندی، همیشه به خودت میگی «از فردا شروع میکنم» و خب... اون فردا معمولاً هیچوقت نمیرسه
مثلاً یه تاریخ برای امتحان A1 بذار، یه تاریخ برای تموم کردن کتاب گرامر و یه بازه زمانی برای رسیدن به سطح B2 یا C1. این ضربالاجلها مثل یه نیروی خارجی عمل میکنن که مجبورت میکنن دستکم یه قدم هر روز برداری. وقتی زمانبندی داری، یادگیریت هدفمند و واقعی میشه و دیگه مسیر یادگیری تبدیل میشه به یه سفر منظم و قابل کنترل
تبدیل اهداف بلندمدت به پیروزیهای کوچک و روزانه
خیلی خوب، حالا وقتشه بریم سراغ مرحلهای که خیلیها توش گیر میکنن: حرکت روزانه به سمت هدف بزرگ. همهمون بلای «هدف بزرگ ولی عمل صفر» رو تجربه کردیم. مثلاً نوشتیم «میخوام تا آخر امسال B2 بگیرم» و بعد یه هفته بعد، اون هدف توی دفترمون خاک خورده! ولی راز موفقها اینه که هدفشون رو «میشکونن» و تبدیلش میکنن به کارهای کوچیکی که انجام دادنشون آسونه، لذتبخشه و حس موفقیت میده.
-
تقسیم غول بزرگ آلمانی به لقمههای کوچک
- اول از همه باید غول یادگیری آلمانی رو تکه تکه کنی. تصور کن هدفت مثل یه کوه بزرگه، و هر روز فقط یه قدم بالا میری. نذار این کوه بترسونهت. مثلاً به جای اینکه بگی «باید کل گرامر داتیو رو بلد شم»، بگو: «امروز فقط ۲۰ دقیقه حروف اضافه داتیو رو میخونم و ۱۰ تا لغت جدید مرور میکنم». همین لقمههای کوچیک باعث میشن حس «من دارم پیشرفت میکنم» درت زنده بمونه. اون حس کوچیک اما واقعی موفقیت، همون چیزیه که باعث میشه روز بعد دوباره ادامه بدی.
-
تکنیک پومودورو با چاشنی آلمانی
- یه ترفند طلایی دیگه هم هست : تکنیک پومودورو. یعنی ۲۵ دقیقه تمرکز خالص، بعدش ۵ دقیقه استراحت. مغز ما عاشق پاداشه، پس این استراحت کوتاه باعث میشه دوباره با انرژی برگردی. توی اون ۲۵ دقیقه، گوشی رو بذار کنار، نوتیفیکیشنها رو ببند، و تمام تمرکزت رو بذار روی اون بخش از زبان که داری میخونی. باور کن این ۲۵ دقیقه تمرکز خالص، از سه ساعت مطالعه پراکنده خیلی مفیدتره.
-
چطور هر روز آلمانی بخونیم؟ حتی روزهایی که حال نداریم!
- اما سؤال مهم اینه: «چطور هر روز آلمانی بخونم، حتی وقتی حال ندارم؟» جوابش اینه که باید عادت بسازی، نه وابستگی به انگیزه. انگیزه بالا پایین میشه، اما عادت ثابت میمونه. مثلاً بگو: «حتی اگه بیحال باشم، فقط پنج دقیقه پادکست گوش میدم.» یا «صبح موقع خوردن صبحونه، فقط پنج تا فلشکارت مرور میکنم.» این کارای ریز باعث میشن زنجیره یادگیریت قطع نشه، و مهمتر از اون، باعث میشن خودت رو همیشه در مسیر ببینی.
-
سیستم "پاداش و تنبیه" شخصیسازی شده برای آلمانیخوان ها
- و در آخر، یه بازی با خودت راه بنداز: سیستم پاداش و تنبیه شخصی! برای خودت قانون بذار: اگه کل اهداف هفتگیت رو انجام دادی، آخر هفته حق داری یه غذای مورد علاقه بخوری یا بری بیرون و تفریح کنی. ولی اگه کل هفته رو بیخیال شدی، باید همون آخر هفته یه ساعت بیشتر بخونی. این تنبیه قرار نیست سختگیرانه باشه، فقط یه تلنگر کوچیکه که ذهنت یاد بگیره «من مسئول پیشرفت خودمم».
در نهایت، یادگیری آلمانی یه دویدن ماراتونه، نه یه دوی سرعت. پیروزیهات کوچیکن، اما جمعشون باهم یه معجزه میسازه. هر لغت جدید، هر پادکست فهمیدهشده، هر گرامر سختی که بالاخره فهمیدی، یه قدمه به سمت نسخه آلمانیِ بهترِ خودت
ابزارهای انگیزشی برای شفافسازی و پیگیری هدف
هدف بدون ابزار مثل ماشین بدون بنزینه! حتی اگه بهترین مقصد دنیا رو هم انتخاب کرده باشی، بدون ابزار و سوخت، هیچوقت نمیرسی. برای همین لازمه که کنار هدفت، چند تا ابزار انگیزشی و پیگیری قوی داشته باشی که هر روز آتیش درونت رو دوباره روشن کنن.
-
تابلوی آرزوهای آلمانی بساز! (Vision Board)
- اول از همه، یه کار فوقالعاده تأثیرگذار انجام بده: تابلوی آرزوهای آلمانی بساز! یه تخته یا حتی یه قسمت از دیوار اتاقت رو به رؤیاهات اختصاص بده. عکس دانشگاههایی که دلت میخواد بری، خیابونهای برلین یا مونیخ، لوگوی شرکتهایی مثل زیمنس یا بوش، یه عکس از مدرک B2 یا C1، و حتی یه جمله الهامبخش مثل „Ich schaffe das!“ رو اونجا بچسبون. هر روز که بیدار میشی و بهش نگاه میکنی، ناخودآگاه یادت میافته برای چی داری تلاش میکنی. اون تابلو میتونه مثل یه موتور انگیزشی عمل کنه و روزهایی که بیانگیزهای، دوباره بهت جهت بده.
-
داشتن یک "چرا"ی کتبی : پیمان نامه با خودت
- قدم بعدی، یه قرارداد واقعی با خودت بنویس — همون چیزی که من بهش میگم «پیماننامه شخصی». با دست خط خودت روی یه برگه بنویس: «من [اسم خودت] متعهد میشم که برای رسیدن به هدف [SMART]، هر روز [مثلاً ۳۰ دقیقه مطالعه و ۱۰ کلمه جدید] رو انجام بدم.» بعد اون رو بچسبون جلوی چشمت، روی میز یا آینه. این کار شاید ساده به نظر بیاد، اما از نظر روانشناسی یه جور تعهد رسمی با خودته. هر بار که نگاهش میکنی، یه حس مسئولیت و غرور خاصی میگیری، چون یادآوری میکنی که داری برای یه رؤیای واقعی تلاش میکنی، نه یه آرزوی موقت.
-
پارتنر های زبانی (Language Partner) در کلاس های مکالمه آزاد آلمانی
- حالا بریم سراغ یه ابزار طلایی دیگه: شریک زبانی یا Language Partner. هیچی به اندازه داشتن یه هم مسیر باعث پیشرفت و انگیزه نمیشه. وقتی یه نفر دیگه هم با تو تمرین میکنه، مکالمه داری، اشتباه میکنی، میخندی، و با هم رشد میکنید، یادگیری از یه کار سخت و خشک تبدیل میشه به یه تجربه انسانی و لذتبخش. حتی میتونید هدفهای مشترک بذارید، مثلاً «این هفته فقط درباره فیلمها صحبت کنیم» یا «هر روز ۱۰ دقیقه دیالوگ تمرین کنیم». این حس «با هم بودن» خیلی وقتها جلوی جا زدن رو میگیره.با شرکت در کلاس های مکالمه آزاد آلمانی میتونی کلی از این پارتنر های زبانی برای خودت پیدا کنی.
-
تستهای آزمایشی
- و البته نباید از تستهای آزمایشی غافل شد. هر دو ماه یهبار یه آزمون آزمایشی بده، حتی اگه رایگان آنلاین باشه. این تستها دقیقاً مثل آینهان — بهت نشون میدن کجای مسیر قرار داری. وقتی ببینی که نمرهت بالاتر رفته، یه انرژی خاص میگیری که هیچ چیز دیگه نمیتونه جاشو بگیره. از اون طرف، اگه تو یه سطح ثابت موندی، این تستها کمکت میکنن بفهمی دقیقاً باید روی چی تمرکز کنی.
-
یادگیری آلمانی برای کسب و کار (Business German)
- و در نهایت، یه ترفند فوقالعاده برای اونایی که دنبال موفقیت شغلیان: یادگیری آلمانی برای کسبوکار! وقتی بفهمی هر واژهای که یاد میگیری، مستقیماً میتونه توی درآمد و آینده کاریت اثر بذاره، دیگه انگیزهت چند برابر میشه. مثلاً اگه مهندس، پزشک یا دانشجویی هستی که میخوای در آلمان کار یا تحصیل کنی، یاد گرفتن اصطلاحات تخصصی حوزهت نهتنها بهت حس پیشرفت میده، بلکه بهت یادآوری میکنه که داری برای یه آینده واقعی سرمایهگذاری میکنی.
در کل، یادگیری آلمانی فقط به کتاب و گرامر خلاصه نمیشه؛ یه مسیر درونیه، پر از تصویر، هدف، احساس و نظم. هر کدوم از این ابزارها، یه بخش از پازل انگیزهت رو کامل میکنن — و وقتی همهشون کنار هم باشن، هیچ چیز نمیتونه متوقفت کنه
انگیزه آلمانی رو چطور همیشه تازه نگه داریم؟ (فراتر از کتاب درسی!)
یادگیری زبان نباید یک شکنجه باشه، باید یه تفریح باشه!
-
فراتر از کلاس درس
- یادگیری آلمانی با فیلم، سریال و موزیک! خودت رو مجبور کن که یادگیری رو به بخشهای لذتبخش زندگیت منتقل کنی. عاشق فیلم دیدنی؟ فیلمهای آلمانی با زیرنویس آلمانی ببین. با موزیکهای آلمانی (مثل کارهای محبوب) دایره لغاتت رو گسترش بده. این غوطهوری فعال باعث میشه مغزت به طور ناخودآگاه با الگوهای زبانی آلمانی آشنا بشه و زبان رو به عنوان یه چیز سرگرمکننده بپذیره.
-
فرهنگ، ادبیات و تاریخ آلمان
- انگیزهای عمیقتر از زبان! آلمانی فقط گرامر و لغت نیست. آلمانی، دروازه ورود به دنیای بتهوون، گوته، و مکانهای تاریخی بینظیره. کتابهای ساده آلمانی در مورد تاریخ یا داستانهای کوتاه رو شروع کن. این غوطهوری فرهنگی، یادگیری رو از یک "تکلیف" تبدیل به یک "عشق و علاقه" میکنه.
-
بزرگترین اشتباهات در مسیر یادگیری آلمانی
-
چطور از ناامیدی جلوگیری کنیم؟ دو تا از بزرگترین قاتلهای انگیزه رو بشناس
ترس از اشتباه : هیچ بومیزبانی از تو انتظار نداره بدون نقص صحبت کنی. حرف بزن! اشتباه کن! اونها فقط خوشحال میشن که داری تلاش میکنی.
مقایسه با دیگران : هر کسی سرعت و روش یادگیری خودش رو داره. تمرکزت فقط روی پیشرفت خودت نسبت به دیروز باشه، نه دوستت که دو ماه زودتر شروع کرده.
-
چطور از ناامیدی جلوگیری کنیم؟ دو تا از بزرگترین قاتلهای انگیزه رو بشناس
یادگیری آلمانی فقط یه هدف درسی نیست، یه سفر واقعیه به سمت یه نسخه قویتر از خودته. توی این مسیر بالا و پایین زیاد داره، اما اگه «چرای بزرگت» رو بدونی و هدفهات رو واضح و واقعبینانه بنویسی، هیچ سختیای حریف تو نمیشه. هر روز کوچیکترین قدمهات—حتی مرور پنج تا لغت—یعنی یه پیروزی واقعی. انگیزه کم و زیاد میشه، اما عادت و نظم همیشه باهات میمونه. پس هدفت رو مثل یه الماس شفاف و آتشین بساز، هر روز یه قدم بهش نزدیکتر شو و یادت نره: du schaffst das!
- ۰۴/۰۷/۲۹